از مختصات آثار جدید امروزی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. معمولاً بهدنبال شرح بیت به بیت نیستند (که البته در جای خود اهمیت دارد) و به کلّ یک مطلب مثلاً داستان یا تمثیل نظر دارند.
2. بین داستانها و زندگی مولانا و یاران او ارتباط ایجاد میکنند.
3. به سابقه منابع و مآخذ مثنوی ازجمله حکایات و روایات و احادیث نگاه نوی دارند.
4. در شرح و بسط نکات عرفانی، روانکاوی جدید – از فروید و یونگ به بعد – را لحاظ میکنند.
5. به جریانات تاریخی و فکری کمتر شناخته شده چون حکمت ایران باستان، بودیسم، گنوسیسم، آیین مهر و امثالهم توجه دارند.
6. به نظریههای جدید ادبی چون مرگ مؤلف، نقد خوانندهمدار، ناخودآگاه متون ... ارجاع میدهند.
7. فقط به شرح و بسط مسائل فکری نمیپردازند و توجه دارند که مثنوی در یک بافت ادبی ارائه گردیده است و لذا توجه به ظرایف مسائل بلاغی (بدیع، بیان، معانی ...) ضرورت دارد.
8. آشنایی به سبک مولانا. مثلاً مولانا در قصص و تمثیلات قبل از خود تصرّف میکند که ناظر به مقصود خاصی است. آیات قرآنی و روایات را تأویل میکند نه تفسیر.
هرکدام از مواردی که برشمردم محتاج به شرح و تفصیل است که در این یادداشت نمیگنجد. خوانندگان میتوانند به کتاب مولانا و چند داستان مثنوی رجوع کنند. در اینجا برای یکی دو مورد نمونه هایی میدهم که در آن کتاب ذکر نکردهام.
یکم
در روایات هست که خداوند در روز قیامت میگوید: یا ابنُ آدَمَ مرضتُ فَلَم تَعُدنِی. قالَ یا ربِّ کَیفَ اعُودُکَ وَ انتَ ربُّ العالمینَ، قالَ امّا عَلِمتَ اَنَّ عَبدی فُلاناً مَرِضَ فَلم تَعُدهُ ... یعنی ای پسر آدم مریض شدم و از من عیادت نکردی، گفت ای خدای من چگونه از تو عیادت کنم حال آن که تو خدای جهان هستی. میگوید: آیا نمیدانستی که فلان بنده من مریض است و از او عیادت نکردی. مولانا در اشاره به این روایت گوید:
آن که گفت انّی مرضتُ لم تَعُد / من شدم رنجور او تنها نشد
این مطلب مربوط به ایده انسان خدایی یا اومانیسم عرفانی است که از مسائل عمده مورد علاقه مولاناست. اریک فروم حیرت کرده است که چگونه قبل از رواج اومانیسم غربی چنین تفکّری درمولانا هست و مینویسد: «دویست سال پیش از طرح اندیشههای انسانگرایی (اومانیسم) در عصر رنسانس همان نظریات مسامحه مذهبی را که در اراسموس و نیکلاس کوسایی دیده میشود بیان کرده است.»
ادامه این مطلب را در شمارۀ سوم مجلۀ نگاه آفتاب، بخش کارنامه بخوانید.